تحولات لبنان و فلسطین

ایالات متحده آمریکا در دهه‌های گذشته بر اساس قدرت نظامی و اقتصادی خود، به استفاده از دخالت نظامی در قبال کشورهای آسیایی و خاورمیانه عادت کرده است.

چین و روسیه در مسیر تغییر نظم جهانی

از آنجا که آمریکا خود را رهبر یک جهان تک قطبی می دانست سعی داشت در تمام نقاط جغرافیایی، متناسب با منافع خود و متحدانش سیاست گذاری کند؛ اما اکنون و پس از شکست در بیشتر پروژه‌های خود در منطقه اعم از افغانستان، سوریه و عراق که با خروج بخش زیادی از نیروهای آمریکایی از منطقه همراه بود، روسیه با عملیات نظامی در اوکراین و چین با دنبال کردن پرونده تایوان و مقابله با زیاده خواهی های
 آمریکا در این منطقه، تحولات مهمی را در عرصه جهانی رقم زده‌است  و به وضوح نشانه‌های پایان جهان تک قطبی به زعامت واشنگتن نمایان شده است. در این زمینه بین پرونده تایوان و پرونده اوکراین درهم تنیدگی خاصی وجود دارد که در گفت‌وگو با «سامر کامل فاضل» تحلیلگر برجسته سوری نقاط اشتراک این دو پرونده و عوامل در هم تنیدگی آن دو را بررسی کرده‌ایم.

ابتدا بفرمایید که ارزیابی شما از سیاست گذاری‌های آمریکا در دهه‌های گذشته در منطقه وجهان چیست؟
آمریکا طی سال‌های متمادی گذشته مبتنی بر خوی استکباری و زیاده خواهی و همچنین با اتکا بر رهبری خود در جهان تک قطبی همواره به جنگ افروزی در کشورها و سیاست گذاری در آن‌ها مبتنی بر منافع خود پرداخته است؛ مداخله مستقیم نظامی در برخی از کشورها مانند عراق و افغانستان یکی از موارد این سیاست‌ها بوده که به کشتار مردمان و نابودی کشورها و به عقب برگرداندن آن‌ها منجر شده است. آنچه در سوریه رخ داد نیز یک نمونه از این سیاست گذاری‌های آمریکا بوده است که گرچه از طریق مداخله مستقیم نظامی نبود، اما در هیچ یک از طرح‌های تروریستی که متحدان آن علیه سوریه انجام دادند غایب نبوده و در اتاق عملیات آن‌ها برای هدایت جنگ علیه سوریه به شدت فعال بوده است. از سوی دیگر، کشورهای آسیایی نیز مانند ایران و کره شمالی از اعمال تحریم‌های ناعادلانه آمریکا در همه اشکال و سطوح آن در امان نبوده‌اند که از طریق این تحریم‌ها واشنگتن تلاش کرده تا این کشورها در برابر آن تسلیم شوند و رویکرد مخالف خود در قبال سیاست‌های آمریکا را تغییر دهند، اما با این همه موفق به تحقق هدف خود نشده و دست از پا درازتر مجبور به ترک منطقه شده است.

اهداف آمریکا از این جنگ افروزی ها چه بوده است؟
اگر به جزئیات این سیاست‌های آمریکا و جنگ‌های متعدد آن در خاورمیانه و آسیا بپردازیم متوجه می‌شویم اغلب آن‌ها به طور غیرمستقیم به رویکرد جنگ اعلام نشده علیه چین و روسیه مرتبط هستند تا مسیر توسعه اقتصادی و نظامی این دو کشور را از طریق کنترل بیشتر کشورهای آسیایی و خاورمیانه به همراه دولت‌هایی که در فضای آن حرکت می‌کنند، مسدود کرده و چین را محاصره کنند تا با این شیوه مانع از گسترش نفوذ آن در جهان شوند. همین امر در مورد روسیه با تغییر دولت‌های متحد آن در منطقه و روی کار آوردن حکومت‌های متمایل به اتحاد آمریکا و پیشبرد پروژه‌اش صدق می‌کند که البته همه این تلاش‌ها و حکومت‌هایی که از این طریق برسرکار آمده‌اند، پس از دهه‌ها جنگ و سیاست‌های ناموفق آمریکا در منطقه به‌شدت شکست خورده‌اند. چندی پیش وزیر امور خارجه آمریکا در یک مصاحبه اذعان کرد آمریکا ۲۰ سال را در جنگ‌های خاورمیانه و آسیا هدر داده است، در حالی که چین و روسیه در حال ساختن اقتصاد و قدرت نظامی خود به گونه‌ای بوده‌اند که روسیه دوباره قدرت جهانی و اعتبار خود در دوران اتحاد جماهیر شوروی را بدست آورده و چین در این دوره بدون چالش با توسعه قابلیت‌های نظامی و اقتصادی بی سابقه، تاج و تخت اقتصاد جهانی را در اختیار گرفته است.

براین اساس آیا می‌توان گفت بحران اوکراین نیز در ادامه این سیاست گذاری‌های آمریکا ایجاد شد؟
بله همین‌طور است؛ مقصد جایگزین آسیا و خاورمیانه برای تداوم سیاست‌های آمریکا پس از سال‌ها شکست، اروپا بوده تا شاید راه خود را برای حفظ وجهه متزلزل استکبار آمریکا پیدا کند و انتخاب این بود که اوکراین را درگیر جنگ نیابتی با روسیه کند تا شاید از این طریق بتواند توان نظامی و اقتصادی روسیه را تضعیف کند که البته در این مسیر با غافل‌گیری روبه‌رو شد؛ به گونه‌ای که از منظر اقتصادی، پس از اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه و ممنوعیت واردات نفت و گاز از آن که اکثر کشورهای اروپایی به دلیل نبود جایگزین به آن پایبند نبودند، فروش نفت روسیه نسبت به سال‌های گذشته ۲۰ درصد افزایش یافت و این منجر به بروز اختلاف در مواضع ناتو و کشورهای اروپایی شد که برخی ضرورت توقف جنگ و موافقت با تمام درخواست‌های روسیه را ضروری دانستند؛ زیرا آنچه رخ داد افزایش تقاضا برای نفت و گاز روسیه با دو برابر قیمت قبل از جنگ بود؛ به عبارت دیگر، آن‌ها دریافتند کشورهای اروپایی خود با پرداخت‌های فزاینده نفت و گاز روسیه، عملیات نظامی این کشور در اوکراین را تأمین مالی می‌کنند و این همان چیزی است که آلمان و فرانسه خیلی زود متوجه آن شدند. در نوع دیگری از تحریم‌ها علیه روسیه مانند تحریم پلتفرم‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی، مسکو از راه‌اندازی پلتفرم‌های دیجیتال جدید به زبان روسی به عنوان جایگزینی برای پلتفرم‌های شرکت‌های خصوصی آمریکایی خبر داد و به عنوان مثال پلتفرم Rosgram را به عنوان جایگزینی برای اینستاگرام که در سطح جهانی استفاده می‌شود، معرفی کرد.
در مجموع، با توجه به آنچه گفته شد متوجه می‌شویم فریاد آمریکا در اوکراین برای بسیج همه کشورهای اروپایی علیه روسیه به عنوان متجاوز و با هدف فعال کردن طرح تحریم‌های اقتصادی مشترک، نتیجه عکس داشته است؛ در یک نمونه ارزش روبل روسیه در سطحی افزایش یافت که در سال‌های اخیر بی سابقه بوده است. علاوه براین روسیه در حال ترسیم نقشه جدید برای بازارهای جهانی انرژی و تغییر هویت نظام مالی جهانی است. در عرصه نظامی نیز هیاهوی آمریکا فقط برای متقاعد کردن طرف اوکراینی به این موضوع بوده که واشنگتن در این جنگ در کنار کی‌یف است و آن را به ادامه حضور در روند خودکشی سیاسی و نظامی در جنگی نیابتی از طرف آن‌ها تا جان آخرین سرباز خود ادامه دهد، به ویژه اینکه آمریکا خود می‌دانست امکان مداخله مستقیم و حضور در کنار ارتش اوکراین و یا حتی ارائه کمک نظامی لازم برای مقابله با ارتش روسیه و توقف آن را ندارد.

از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین، به موازات آن مسئله تایوان و جنجال‌های چین و آمریکا در مورد این منطقه نیز برجسته شده است؛ آیا از نظر شما بین پرونده تایوان و پرونده اوکراین ارتباط خاصی وجود دارد؟
در مورد چین باید گفت این کشور در تمام این رویدادها و هیاهوی آمریکا، فقط شنونده خوبی برای این فریادها بوده که در برخی مواقع بین رویدادهای اوکراین و گاهی دیگر در مورد پرونده‌ای مورد انتظار در آینده یعنی اصرار چین بر بازگرداندن جزیره تایوان به سرزمین اصلی خود مبتنی بر یک داستان تاریخی تقسیم می‌شود. واقعیت این سر و صدای آمریکا در قبال اقدامات چین، بر این کشور پوشیده نیست؛ چین به خوبی می‌داند همه جنگ‌ها در طول تاریخ تا به امروز صرفاً ریشه در منافع اقتصادی دارد؛ به گونه‌ای که تایوان در تمام صنایع الکترونیک مدرن از جمله رایانه و تلفن همراه و همچنین در صنعت خودروسازی و ساخت موشک‌های نقطه‌زن و هدایت شونده و پیشرفته‌ترین سیستم‌های تسلیحات نظامی هوشمند با دقت بالا به ویژه آن‌هایی که به تراشه‌های الکترونیکی با ابعاد نانومتری کوچک (۴ تا ۵ نانومتر) نیاز دارند، به عنوان یکی از مهم‌ترین تولید کننده‌ها محسوب می‌شود، با علم به اینکه این تراشه‌ها برای ساخت خود به مواد کمکی مانند گازهای هلیوم و نئون نیاز دارند که مهم‌ترین تولیدکننده آن روسیه و اوکراین هستند و گاز نئون مورد نیاز برای این صنایع به ویژه سامانه‌های موشکی نقطه‌زن و هدایت شونده خلوص آن باید ۹۹.۹ درصد باشد و این درصد از خلوص گاز نئون تنها در اوکراین، به ویژه در اودسا یافت می‌شود؛ در اینجا ارتباط بین رویدادهای آینده اوکراین و تایوان مشخص می‌شود به گونه‌ای که دیوانگی آمریکا در مورد اصرار چین برای بازگرداندن تایوان از طریق نظامی و تهدید به مداخله مستقیم نظامی در صورت حمله چین به تایوان، به تلاش این کشور برای جلوگیری از تسلط چین بر بزرگ‌ترین کارخانه‌های تایوان در زمینه تولید تراشه‌های الکترونیکی باز می‌گردد؛ چین این مسئله را یک موضوع امنیت ملی برای خود در نظر می‌گیرد، بنابراین معادلات به گونه‌ای پیش خواهد رفت که روسیه گازهای مورد نیاز برای ساخت این تراشه‌ها را با تسلط بر منطقه اودسا در اوکراین مال خود می‌کند و در آن طرف نیز چین در صورت بازگرداندن تایوان به خاک خود، بر کارخانه‌هایی که این تراشه‌های الکترونیکی را تولید می‌کنند، مسلط خواهد شد. براین اساس، هر کسی که بتواند شریان‌های این صنایع را کنترل کند، اقتصاد جهانی را با انواع صنایع الکترونیک، فناوری و حتی نظامی، از جمله سیستم‌های دقیق آن، مال خود خواهد کرد.

براین اساس، پیش بینی شما از آینده جهان با توجه به تحولات جاری و پیش رو چیست؟
آنچه در خطوط بالا گفته شد، همان چیزی است که در مورد اوکراین پس از پیروزی‌های روسیه و توانایی این کشور برای تحمیل تمام شرایط خود برای توقف عملیات نظامی در اوکراین اهمیت پیدا می‌کند و در صورت حمله چین به تایوان شرایط به همین شکل خواهد بود؛ از این رو متوجه می‌شویم چین و روسیه چگونه با گام‌های محکم در مسیر تغییر نظم اقتصادی و نظامی جهان حرکت می‌کنند، در حالی که ایالات متحده آمریکا باید به برگزاری مراسم یادبود نظام تک قطبی خود سرگرم شود.

خبرنگار: جواد فراهانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.